"درود" بدون "مرگ"، "مذهب تسلیم" ("ولایت"، بدون "برائت"؟ رسم "تزویر و خیانت")
نشست (اربعین، تسلسل هزار "نهضت حسینی") _ تهران _ ۱۴۰۲
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام محضر شریف برادران عزیز.
انشاءالله که در این گام اولی که برمیدارید نقشه راه برای هر کسی هر کاری میکند چنان روشن باشد که آخر خط که همه ما از اینجا میرویم این تعبیر را که اگر دوباره هم برگردم همین مسیر را دوباره خواهم رفت این را بتوانیم به راحتی و صادقانه بکار ببریم. این جمله را هرکسی نمیتواند آخر خط راجع به اول خط بگوید. یعنی اکثر ما و اکثر بشر نمیتوانند بگویند ولی عدهای میتوانند. آنهایی که عمرشان را در راه حق صرف میکنند.
فرمودند چون دوستان عازم زیارت اربعین سیدالشهداء(ع) هستند راجع به اربعین امام حسین(ع) و بطور خاص بُعد تمدنسازانه این حرکت اربعینی چند نکتهای عرض میکنیم. چون همانطور که دوستان میدانند آنهایی که زیارت اربعین رفتید حتماً میدانید مسئله فقط یک زیارت عادی که تقریباً به نوعی در تمام ادیان و مذاهب به یک شکلی هست. یک امت 10- 20 میلیونی متحرک، هدفدار که در آن چند روز یک سبک زندگی دیگری دیده میشود که هیچ جای دنیا اینطوری زندگی نمیکنند انگار طلایه یک تمدنی به چشم میخورد. تمدنی که انسانها رقیب هم نیستند، دشمن هم نیستند، رفیق هم هستند. همه جا دعوا سر خوردن است آنجا دعوا سر خوراندن است. در یک سفری دیدم یک عده جاده را بستند فکر کردیم اینها داعشی هستند گفتم ما را گرفتند و بردند! بعد دیدم اینها میگویند باید خانه ما بیایید غذا بخورید یعنی اینطوری بود. دیگر در دنیا چنین چیزی نمونه ندارد که به زور بگویند باید بیاید ما جورابهایتان را بشوریم به شما غذا بدهیم، میخواهیم نوکری کنیم! اینها در دنیا نمونه دومی ندارد و اینها کار حسین(ع) است. بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشر است. میدانید در شرق و غرب عالم، قدیم و جدید، یک چنین اتفاقی هیچ جا نیفتاده و نمیافتد. اصلاً در تاریخ سابقه نداشته است که 10- 20 میلیون انسان عاشق از 70- 80 ملیت جهان، حتی ما در این مسیر غیر مسلمان دیدم، من هم مسیحی دیدم، هم زرتشتی دیدم، هم کمونیست دیدم! جالب است کمونیستهای آمریکای لاتین آمده بودم. گفتم شما کمونیستها که با دین و مذهب سازگار نیست این حسین رهبر الهی و دینی است، گفت ما وقتی کمونیست شدیم مسئلهمان خدا نبود با خدا مشکلی نداریم ما با کلیسا و مذهبی که آنجا ارائه میکردند نمیتوانستیم بپذیریم چون کنار ظلم بود بعد ما چیزهایی که میخواهیم همین چیزهایی است که حسین شما گفته، ما همینها را میخواهیم شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید! این خیلی چیز مهمی است. ما حتی بودایی، هندی که مشرک و بتپرست هستند پیادهروی اربعین دیدیم یعنی معلوم میشود این یک ندایی خطاب به کل بشر است که بیاییم دوباره کنار هم قرار بگیریم حرف خدا را بشنویم حسین را ببینیم که از دنیا و آخرت هر دو در کنار هم بحث میکند مفهوم برادری، فداکاری، اخلاق، گذشت، انسانیت، شجاعت، همه اینها که از حسین میآموزیم یک رگههایی از آن در همین پیادهروی اربعین است. اصلاً در دنیا نظیر ندارد که این همه جمعیت در این گرما یک مسیر سختی را بروند و دو نفر با هم دعوا نکنند! من چند سفر توفیق داشتم رفتم حتی یک بار ندیدم دو نفر با هم دعوا کنند با این که از ملیتهای مختلف هستند اصلاً زبان همدیگر را هم نمیفهمند، مشکلات هم دعواخیز است، وقتی که یک کار سختی پیادهروی در گرما آدم خسته میشود اصلاً تقریباً کاری نیست که آدم یک کار جمعی که خسته کننده باشد و در آن دعوا نشود. مگر این که کار الهی باشد و خیلی خالص باشد که اربعین یک نمونه آن است. در فداکاریهایی که در انقلاب میشد و در جنگ تحمیلی هم نمونههایی را ما دیدیم که چطور همه مسابقه میدادند در این که چه کسی بیشتر گذشت میکند. یک کسی گفت در همین سفر اربعین من خسته شده بودم توی آفتاب یک لحظه نشستم روی زمین دیدم یک آقای عراقی آمده کنار من ایستاده! تعجب کردم این همه جا، این برای چه آمده کنار من چسبیده؟ یک کمی آمدم این طرفتر، دیدم این هم آمد اینطرفتر. گفتم مشکل چیست؟ دعوا دارد؟ دیوانه است؟ این همه جا میآید به من چسبد. بعد فهمیدم که این میآید میان من و آفتاب میایستد که من که روی زمین نشستم در سایه باشم و به من آفتاب نخورد جلوی آفتاب میایستد. خب یک ایرانی و یک عراقی اصلاً همدیگر را نمیشناسند آن تمدن جدید اسلامی که تمدن آخرالزمانی و امام زمانی است که ما منتظر آن هستیم نمونههایی از آن همین پیادهروی اربعین است. شجاعت است نمیترسند با این که الآن خطرش کمتر شد چند سال پیش که داعش بود و آمریکاییها بودند میزدند هرکس پیادهروی اربعین میآمد احتمال قوی هم میداد که شهید بشود ولی این شجاعت، نترسیدن از مرگ، وسط خطر رفتن، آن موقع عراق باتلاق خون و مرگ بود. شجاعت و از آن طرف رفاقت و محبت. این ترکیب شجاعت و محبت. این نکته اول. حالا در این نکته دوم، نتیجه این میشود که آن جامعه جهانی که به معنای خاص شیعه منتظر آن است و یک کمی عامتر مسلمین و معنای اعم، کل بشر، همه ادیان و مذاهب به یک معنا منتظر آن هستند یک چنین جامعهای است که جهانی بشود. یعنی همه مسابقه سر این است که از بقیه سواری بگیریم. ولی آنجا مسابقه سر این است که سواری بدهند. همه جا ما میخواهیم بقیه را استخدام و استعمار کنیم، همه جای دنیا همینطور است همه صبح تا شب معمولاً همین کارها را میکنند اما آنجا مسابقه سر این است که چه کسی بیشتر سواری بدهد، خدمت بکند. از حقش بگذرد و از سهمش به کس دیگری بدهد. اینها فرق دو نوع تمدن است، دو نوع بشر و دو نوع جامعه جهانی است. جامعه جهانی که الآن هست وحشیگری، خشونت، جنگ، غارت، و آن جامعه جهانی حسینی که امام حسین(ع) فدای آن شد که به هر حکومتی تن نمیدهیم نه در کشور خودم نه در منطقه و نه در سطح جهان.
در ونزوئلا 10- 15 سال پیش یک سمیناری بود من از همین سفر اربعین آن سال قبل از این که اربعین بشود از وسط مسیر باید آنجا میرفتم. آنجا همه چپها و سوسیالیستها و چریکها بودند. یک آقایی از کوبا آمده بود گفت من همرزم چگوآرا بودم، همه شما چگوآرا را شنیدید یک زمانی چریک قهرمان جهان شده بود حالا زندگی چگوآرا را که میخوانید میبینید به قوزک پا امثال قاسم سلیمانی و بچهها و جوانهایی که گمنام و خاموش فداکاری کردند نمیرسد که خداوند فقط فداکاریهای اینها را میداند حتی خانوادههایشان نمیدانند برای نجات کل جهان اسلام، به تعبیر رهبری رزمندگان بدون مرز، کسانی که در خدمت کل بشریت هستند فقط از خاک و ملت خودش دفاع نمیکند از کل انسان مظلوم در جهان و از مستضعفین جهان دفاع میکند از کل مسلمینی که سرزمینهایشان توسط کفر و استکبار اشغال میشود و نمیتوانند از خودشان دفاع کنند از آنها دفاع میکنند. آن وقت به او میگفتند چ شماره 2. یعنی چگوآرای شماره 2، میگفت من همیشه از دوران دانشجویی و مبارزه با هم بودیم تا وقتی که حکومت آمریکایی کوبا را سرنگون کردیم و ایشان وزیر نیشکر شد. مثل وزیر کشاورزی. چگوآرا وزیر نیشکر شد میگفت من هم معاون او بودم. میگفت یک روز آمد دیدم دوباره اسلحهاش دستش هست و گفت من دارم میروم! گفتم کجا؟ گفت ما باید برویم کل قاره را آزاد کنیم و نه میگذارند ما اینجا کار کنیم اینقدر توطئه و فشار میآورند که ما کوبا را هم از دست بدهیم و این که چگوآرا خودش یک پزشک آرژانتینی بود که به کوبا آمده بود و برای کوبا جنگیده بود. بعد از انقلاب وزیر شد و گفت وزارت را کسان دیگری هم میتوانند بکنند اما سرنگونی این حکومتهای فاسد و نجات این ملتها را همه کس نمیتواند. میگفت من هم رفتم اسلحهام را بردارم با او بروم گفت نه تو اینجا باش، تو وزارتخانه را اداره کن. این اولین باری بود که از هم جدا شدیم و آخرین باری بود که همدیگر را دیدیم و او به یک کشور دیگر رفت که با آمریکاییها بجنگد که آنجا کشته شد. این قهرمان کل دنیا شد یعنی همه جا چگوآرا یک چریک جهانی و چریک بینالمللی شد که ما مرز نداریم ولیکن من زندگینامه اینها را خواندم دیدم اینها نسبت به جامعه خودشان آدمهای خوبی بودند اما نه دانش اینها، نه منش اینها، اساساً قابل مقایسه با بچههای ما نیست. اینها ده برابر و صدبرابر قهرمان بودند و هستند از قاسم سیلمانی تا حججی.
نکته سوم این است که این قضیه امام حسین(ع) که کسانی میخواهند کل مناسک شیعی را غیر سیاسی کنند به اسم این که اینها عبادی است. اصلاً درس بزرگ امام حسین(ع) به ما این بود که هیچ چیزی نه عبادی محض است که فقط به آخرت مربوط باشد نه به دنیا، نه سیاسی محض است که فقط یک امر دنیوی باشد و کاری به آخرت ما نداشته باشد. کل حرکت کربلا سیاسی – عبادی است. اصلاً هر کاری که کردند یک بُعد آن یا سیاسی است یا اقتصادی است، کار علمی، علمی – عبادی است. کار نظامی، نظامی – عبادی است. کار اقتصادی، اقتصادی – عبادی است. کار رسانهای، رسانهای – عبادی است یعنی همه چیز باید با این بُعد عبادی و عبودیت گره بخورد. در مورد اهل بیت(ع) و پیامبران الهی همه همینطور بود. سیدالشهداء(ع) قهرمان باشکوهترین حرکت سیاسی عبادی جهان است. و الا آن جنایاتی که در کربلا شد جاهای دیگر هم شده، فقط در کربلا نبوده، همین الآن جنایات بدتری دارد میشود آن جنایاتی که در کربلا شد بینظیر نبود اما آن چیزی که بینظیر بود و امام حسین(ع) را چند سر و گردن از کل حوادث بشری بالاتر میبرد آن بُعد معنوی – سیاسی آن بود. البته آن جنایات، جنایات کمنظیری بود اما در مورد اشخاص بینظیری صورت گرفت. این کارها با دیگران هم شده بود ولی با حسین(ع) پسر پیامبر(ص) که پیامبر خدا فرمود «حسینٌ منّی و أنا من حسین» من و حسین یکی هستیم کشتن حسین کشتن پیامبر است. اینها باعث میشود که وقتی امام حسین(ع) مسموم شدند ترور شدند و دارند شهید میشوند و خون بالا میآورند و امام حسین(ع) کنار بستر امام حسن نشسته و اشک میریزد و اشک او جاری میشود امام حسن(ع) میفرمایند که «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ». هیچ روزی روز تو نخواهد شد. یعنی کاری که با من کردند در برابر آنچه که با تو خواهند کرد چیزی نیست. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ». هیچ روزی مثل روز تو مثل عاشورا نخواهد بود. ما از قبل از انقلاب، زمان خود سیدالشهداء(ع) و قبل از انقلاب تا همین الآن یک جریان منحرفی داریم که حالا بعضیهایشان پشت پرده فاسد و نفوذی هستند اما اکثرشان بیاطلاع هستند و بازی میخورند! امام حسین(ع) را میخواهند از آن بُعد اصلاحگری که خود ایشان فرمود من قیام کردم «إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی...» برای این که امّت و حکومت دارد منحرف میشود و شده! من باید آن را اصلاح کنم. این بُعد اصلاحی را از آن جدا کنند، مسئله امام حسین(ع) را شخصی کنند و بحث را در زمان خاص و مکان خاص و اشخاص خاص محدود کنند و آن بُعد امامت را از آن سلب کنند. حسین جان را قبول دارند امام حسین را قبول ندارند. حسین جان را خیلیها قبول دارند شما شیعه هم نباشی، مسلمان هم نباشی حسین را بشناسی نمیتوانی نگویی حسین جان! اما وقتی امام حسین را گفتی باید این خط را بروی چون امامت است، رهبرت میشود. اشک بر حسین، عبادت بزرگی است به شرطی که با فلسفه این اشک گره بخورد. اصلاح من، اصلاح امّت. و الا شما میدانید اولین کسی که بر امام حسین گریه کرد عمر سعد بود! خودش امام حسین را کشت و خودش هم گریه کرد و اولین مراسم عزاداری رسمی برای امام حسین را یزید گرفت! وقتی دید قافیه را باخته و خودش را کنار کشید و گفت تقصیر من نبود تقصیر آنها بود با افشاگریهای حضرت زینب(س) و حضرت سجاد(ع) و آن وضعیت، که حتی بین افسران خودش، کاخ خودش، حتی خانواده خودش کسانی تحت تأثیر فرمایشان حضرت زینب، آنها اعتراض کردند. این فهمید که نمیتواند این خط را ادامه بدهد گفت من گفتم بروید کلاه بیاورید رفتند سر آوردند! حسین هم اشتباه کرد که قیام مسلحانه کرد، اینها هم اشتباه کردند که اینطور تند برخورد کردند! حالا بر گذشته صلوات بفرستید تمام شد! برای امام حسین مجلس عزا گرفت و گفت قرآن توزیع کنید همه فقط قرآن بخوانند و ثوابش را به حسین هدیه کنند! وسط قرآن خواندن و تعزیه، حرفهای سیاسی نزنید که چه کسی این را کشت؟ برای چه کشت؟ مگر تو خودت نبودی؟ مگر چه گفت؟ دعوا سر چه بود؟ دعوا سر حکومت تو بود که تو اصلاً حق حکومت نداری. اینها را نگویید. گفت این اهانت به قرآن است فقط قرآن بخوانید ثواب آن را به حسین هدیه کنید، بحثهای سیاسی که چه شد هیچ کس حق ندارد بکند. در مسجد موقع قرآن همه سکوت کنند. قبل از انقلاب هم همینطور بود یعنی شما ببینید این انقلاب را امام حسین(ع) کرد. شروع این نهضت ماه محرم به اسم امام حسین(ع) بود. 15 خرداد که اتفاق افتاد محرم بود. که اولین کشتار و شهدا و آغاز نهضت بود. سال 1357 آن راهپیمایی که کمر شاه و آمریکا را شکست راهپیمایی عاشورا و بعد اربعین بود. بزرگترین راهپیماییهای انقلاب در اربعین و عاشورا شد. آنجا اسناد لانه جاسوسی هم هست که میگوید این راهپیماییهای عاشورا و اربعین را که دیدیم فهمیدیم کار تمام است جلوی اینها دیگر نمیشود ایستاد. شاه را امام حسین پایین کشید، صدام را امام حسین زمین زد. لبنان و حزبالله به نام حسین اسرائیل را زدند و شکست دادند اسرائیل که به عمرش اصلاً شکست نخورده بود. هر جنگی شد اسرائیل بزرگتر شد تا انقلاب اسلامی تا این که برای اولین بار اینها از یک کشور عربی و اسلامی اخراج شدند که لبنان بود، بعد هم جنگ 33 روزه که این ایام سالگرد آن بود و پشت سر هم 4-5تا جنگ که همه را اسرائیل شکست خورد. اینها اصلاً سابقه نداشت. اسرائیل یک تنه میآمد کل این ارتشهای عربی را ظرف چند روز منهدم میکرد و شکست میداد اینجا پرچم امام حسین(ع) بالا رفت که اسرائیل شکست خورد. در یمن، امام حسین(ع) تمام این قدرتها را شکست داد. بنابراین امام حسین(ع) هنوز دارد حکومت سرنگون میکند. حرکت عاشورا 70 نفره نبود. لشکر او ادامه دارد. قبل از انقلاب کادرسازی برای نیروهای انقلاب اسلامی در خفقانآلودترین شرایط دیکتاتوری در همین هیئات امام حسین(ع) بخصوص ایام محرم بود که رژیم مجبور بود یک کمی گاردش را باز کند و این حرفها راحتتر زده میشد. این هیئتهایی که دو تیپ هیئت داشتیم الآن هم داریم حالا تعداد آن کم و زیاد میشود. یکی هیئتهایی که میگفتند فقط از حسین و زخمهای بدنش بگویید اما از حسین و زخمهای اجتماعی که امام حسین(ع) بخاطر آنها حرکت کرد از آنها حرف نزنید. همان موقع هم دو جور هیئت بود. دو جور آخوند و دو نوع منبری و دو نوع عزاداری بود الآن هم همینطور است. زمانی که خودِ امام حسین(ع) را کشتند دو نوع عزاداری بود یکی عزاداری و مجلس عزایی بود که یزید گرفت یکی هم عزاداری که زینب(س) کرد که باعث شد یک شورش دیگری در مدینه اتفاق بیفتد و تا همین الآن ادامه دارد. هم اسناد ساواک و هم اسناد لانه جاسوسی هست که اینها میگویند ما همیشه هر سال از محرم و عاشورا و امام حسین میترسیم. تا محرم میشود اینها دیوانه میشوند. اسم عاشورا که میآید اینها به سرشان میزند و دیگر از هیچ چیز نمیترسند و این حسین خطرناک است حسینی که با عدالت کار دارد، با معنویت کار دارد، حسینی که با تربیت اجتماعی، عقلانیت و تمدنسازی کار دارد، حسینی که راجع به همه ابعاد زندگی حرف زده، حالا ما خیلی به آنها کاری نداریم ایشان راجع به تربیت انسان چقدر بحث دارد. آن عبارات امام حسین(ع) را اصلاً کسی نه روی منبرها میگوید نه میشنویم نه بحث میکنیم. اصلش آنها بود چون سر آنها ایستاد کار ایشان به کربلا و عاشورا رسید. نگاه ایشان به انسان، به تربیت، به خانواده، به اقتصاد، به بازار، به روابط بینالملل، به اخلاق، راجع به اینها خیلی بحثی نمیشود. هیئات مذهبی قدمت و سابقه طولانی دارند یک کارکردی که همه آن را قبول دارند و به آن کارکرد سنتی عزاداری میگویند ولی یک کارکردهای دیگری هم همیشه داشت راجع به این که چرا بنیامیه بعد از کربلا تا آخری که بودند هرکس اسم حسین را میآورد سریع میزدند میکشتند؟ یکی از جاهایی که اینها تلههای امنیتی داشتند در منطقه کربلا بود که هرکس آن طرف میآمد میفهمیدند این ضد حکومت است که دارد برای زیارت حسین(ع) میآید. حتی بنیعباس که آمدند با شعارهای شیعی آمدند. میدانید ایرانیها و خراسانیها رفتند حکومت بنیامیه را سرنگون کردند. بنیعباس با شعارهای اهل بیتی آمدند. حتی در بعضی از نقلها هست این که پرچم اینها و آرم بنیعباس رنگ سیاه بود که لباسهایشان و عمامههایشان و پرچمشان سیاه بود طبق یک نقل اینها از باب عزای امام حسین(ع) «یالثارات الحسین» انتقام کربلا، یکی از شعارهای اینها بود بعد که به قدرت رسیدند کودتا کردند و عملاً مسیر را منحرف کردند و گفتند منظور ما از اهل بیت خودمان بودیم ما هم اهل بیت هستیم. بعد در همین رژیمی که بنیعباس از مظلومیت حسین(ع) و علی(ع) دفاع میکرد ضد بنیامیه بود. اینها میگفتند علی(ع) مظلوم بود، حسین(ع) مظلوم بود، بعد کار به جایی رسید که یکی از خلفای اینها متوکل، او گفت بروید قبر حسین را به آب ببندید و کلاً آن را محو کنید. خراب کردند و آب بستند گفتند دار و درخت بکارید و هرکس را میبینید به این سمت میآید بکشید. ولی خب شیعه مزار سیدالشهداء(ع) را علامت زده بود و همه بدون این که علنی کنند با نگاهشان زیارت میکردند و به هم میگفتند که حسین اینجاست. بعدها دوباره اینها ساخته شد. یعنی بنیعباس هم فهمید که حسین فریب نامها را نمیخورد. نام حسین هرجا باشد عدالتخواهی، قیام، شهادتطلبی، نترسیدن از مرگ، فداکاری در راه حق هست میخواهد اسم تو بنیامیه باشد یا بنیعباس! نهضتهای زیادی و انقلابهای زیادی به این نام تشکیل شد. همانطور که خود اسم امام حسین(ع) و عاشورا کارکرد فرهنگی، سیاسی، تربیتی، اجتماعی، هنری، اقتصادی دارد علاوه بر آن بُعد عبادی و عزاداری، میخواهیم اینطوری تعبیر کنیم که در طول تاریخ همیشه ماه محرم و نام امام حسین(ع) برای تشکیل هستههای انقلابی و مبارزین در کل جهان، زمینه میشد. یعنی شما در شمال آفریقا قیامهای حسینی دارید که به اسم امام حسین(ع) قیام مسلحانه کردند حکومتهای فاسدشان را سرنگون کردند و حکومت علوی تشکیل دادند. اصلاً اینها دوتا برادر هستند که در قیام فخ، که برای حسینبنعلی بعدی است، شبیه کربلا، آنجا هم، همه شهید شدند، فرمانده آنها هم حسینبنعلی از اهل بیت(ع) بود. دوتا برادر آنجا هستند که آنها هم از اولاد اهل بیت(ع) هستند از اولاد امام حسن(ع) هستند اینها آنجا جانباز شدند و بین مجروحین فخ که یک عده کمی توانستند از معرکه بیرون بروند از جمله این دوتا بودند. اینها مخفی شدند. یکیشان به ایران آمد و در شمال ایران حکومت علوی در طبرستان و ایلام حکومت علوی ایجاد کرد که یک تمدنسازی بود. یکی از این برادرها هم که مجروح شده بود در قالب حجاجی که به آفریقا برمیگشتد با آنها مخفیانه به آفریقا رفت و در شمال آفریقا او هم یک انقلاب، یک حکومت و یک تمدنسازی کرد یعنی یک نظامسازی کرد که تا چند قرن آنها آنجا بودند. شما تا همین الآن شمال آفریقا میروید با این که اهل سنت هستند ولی همه محبّ اهل بیت(ع) هستند از جمله امام حسین(ع). در مصر که رأسالحسین هست و میگویند سر امام حسین(ع) را اینجا هم آوردند ممکن است آنجا هم برده باشند چون همه جا میگردانند که بگویند ما که با حسین این کار را کردیم بقیه حساب کار خودشان را بکنند! خودشان میگویند سر امام حسین(ع) آنجا دفن شده است! به هرحال اختلاف است که کجاست؟ اما این که رأسالحسین را آنجا بردند این درست است ولی این که کجا دفن شده، ما میگوییم کربلا دفن شده، بعضیها میگویند شام در کنار حضرت زینب(س) است که البته کربلا درستتر است. مصریها معتقدند که سر امام حسین(ع) رأسالحسین آنجاست و اهل سنت آنجا را زیارتگاه و مقدس میدانند ازدواج میکنند آنجا برای زیارت میآیند، شنیدم میت و امواتشان را آنجا میبرند. کاملاً به آنجایی که یک وقت سر بریده امام حسین(ع) آنجا بوده اینها چنین ارادتی دارند. ریشههای این هم برمیگردد به همین حرکتها. خب میگویند امام حسین(ع) از اول یک انقلاب جهانی بود. 70 نفر در کربلا نماد است، شروع آن است. یک جنبش جهادی جهانی علیه ظلم و کفر و استکبار بود و قبل از انقلاب هم بعضی از همین هیئتهای شماره یک، نه شماره دو، در همین هیئتها بود که آموزش قرآن و نهجالبلاغه و تاریخ اهل بیت(ع) و کربلا و امام حسین(ع) سیاسی تا حتی آموزش نظامی بود. گاهی شعارها در همین محافل ساخته میشد، اعلامیهها آنجا چاپ میشد، نوارها تکثیر میشد، تصاویر انقلابی امام(ره) آنجا تکثیر میشد و یاد شهدا در محرم و عاشورا زنده میشد. قرآن و احکام آنجا آموزش داده میشد و همه در کنار مراسم عزاداری و روضهخوانی بود. محرم سال 1342 حکومت فهمید که همین عزاداری عادی امام حسین(ع) سیاسی است لذا ممنوع کرد. میدانید وقتی که انگلیسیها کودتا کردند و رضاخان به ایران آمد اول برای این که مردم و متدینین را فریب بدهد رضاخان خودش پابرهنه به هیئت آمد و سینه میزد! گِل مالید و جلوی هیئت راه افتاد بعد گفت اگر من بیایم قمارخانهها و فاحشهخانهها و مشروبفروشیها را میبندم علما مطمئن باشند. وقتی آمد کودتا شد و بعد کودتای دوم، کودتای پارلمانی شد و شاه شد گفتند رژیم سلطنتی ارثی است برای اینهاست انگلیسیها که پروژهشان را تکمیل کردند شمشیر را از رو بست! اولاً گفت کل زنهایتان باید بیحجاب بشوند به زور! بعد گفت اصلاً آخوند نمیخواهیم، کل حوزههای علمیه تعطیل، و کل آخوندها هم خلع لباس شوند. بعد گفت که روضه امام حسین(ع) ممنوع! میزدند میگرفتند اگر صدای عزاداری و نوحهخوانی میآمد حمله میکردند. مردم یواشکی در خانههایشان در زیرزمینها مجلس امام حسین(ع) میگرفتند. بعد هم که مشهد حرم امام رضا(ع) را گفت تعطیل کنیم میخواهیم آن را موزه کنیم که مقاومت مردمی باعث شد که عقبنشینی کردند و الا همان سال 1342 حکومت اعلام کرد کل عزاداریها باید تعطیل بشود فقط آن عزاداریهایی باید باشد که آخوند و مداح و هیئتیاش و نوحهخوان آن را ما معلوم کنیم و کنترل شده و محدود باشد. و الا خود شاه هم مجلس عزای امام حسین(ع) میگرفت همه حکومتیها بودند شاه هم ده دقیقهای روی صندلی مینشست و میرفت! این رضاشاه دید که پدرش با زور نتوانست اسم امام حسین(ع) را محو کند، شب عاشورا زمان رضاخان آمدند توی مشهد ما کارناوال شادی راه انداختند! این فاحشهها و عرقخورها پشت ماشینها نشستند آهنگ و شادی کردند و گفتند برای این که عزاداری مردم را افسرده میکند مردم باید شاد باشند. شب عاشورا! خب شبهای دیگر بروید شاد باشید. شب عاشورا عرق بخور و برقص! بعد که دیدند این پروژه شکست خورد، آمریکاییها به بچه شاه گفتند که به آن شیوه اگر بکنی مردم عصبانی میشوند و دوباره یک چیزی مثل قیام مسجد گوهرشاد راه میافتد. اینطوری برخورد نکن، فرهنگسازی کنید و سران آن طرف را بزنید! همین کار را هم کردند هم در مورد حجاب، هم در مورد عزای امام حسین(ع)، به شیوههای پیچیدهتری عمل کردند که اتفاقاً یک توفیقاتی هم داشتند! آنهایی که میترسیدند با زور طرف خودشان کشاند و این یکی با بمباران رسانهای، که حتی سال 1356- 1355 شاه اعلام کرد حتی دختران مدرسهای هم حق ندارند حجاب داشته باشند آنها را راه ندهید. بعد از آن خیلی از متدینین دیگر دخترانشان به مدرسه نرفتند. یکی دو سال بعد هم انقلاب شد و مردم رژیم را سرنگون کردند. مقصود این است که حکم شاه این بود که اعمال خلاف شئون مذهبی ممنوع. خلاف شئون مذهبی یعنی چی؟ یعنی کار سیاسی! یعنی میگفتند شأن محرم و عاشورا فقط عزاداری است هر چیزی غیر از عزاداری اگر بگویید این خلاف شئون مذهبی میشود! یعنی سیاست خلافت شأن مذهب است. اگر به اسم امام حسین(ع) وسطهایش علیه شاه و آمریکا و اسرائیل چیزی بگویید این توهین به مذهب است! مذهبی باشید. مثل همان که یزید گفت قرآن بخوانید! ثواب آن را به حسین هدیه کنید! دیگر حرف سیاسی و حرف مفت این وسطها نزنید که قضیه چه بود؟ حق با چه کسی بود؟ نه. فقط تند تند ثواب کنید! لذا میگفتند تمام هیئتها و آخوندها و مداحهایی که حرفهایشان علیه شاه، یا علیه آمریکا و اسرائیل بوی سیاسی میدهد با اینها سریع برخورد کنید. و حتی در بازداشت به امام(ره) گفتند شما علیه آمریکا و شاه و اسرائیل چیزی نگویید، هر چیز دیگری میخواهید بگویید. امام(ره) گفت من اصلاً حرف دیگری ندارم! من فقط با این سهتا کار دارم چون منشأ همه مفاسد همین سهتا هستند آمریکا و اسرائیل شاه. من با اینها مشکل دارم. گفتند اگر بخواهید علیه شاه و آمریکا و اسرائیل چیزی بگویید ما با شما برخورد میکنیم. امام(ره) گفت برخورد کنید من به وظیفه خودم عمل میکنم شما هم به وظیفه خودتان عمل کنید!
آن موقع رهبری در مشهد، مسجد کرامت، یک بحث تفسیر قرآن داشت ظاهراً یک جا به سوره بنیاسرائیل میرسد. ساواک ایشان را احضار میکند و میگوید چرا در مورد اسرائیل حرف زدی؟ ایشان میگوید من علیه اسرائیل حرف نزدم در قرآن یک سوره راجع به بنیاسرائیل است راجع به آن دارم حرف میزنم! گفت نه، منظورتان همان است! یعنی اسم اسرائیل در قالب بنیاسرائیل اگر میبردید برخورد میکردند. آن هیئت و مجلسی که عاشورای امام حسین(ع) را به عاشورای امام خمینی(ره) وصل میکرد به شدت با آن برخورد میکردند. امام(ره) همان موقع آمد گفت خطر امروز برای اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست یعنی ما به همان دلیلی که یزید و یاران یزد را لعن میکنیم و کسانی که در برابر یزید سکوت کردند، در زیارت عاشورا چه میگوییم؟ میگوییم لعنت بر شما که حسین را کشتید. لعنت بر آنها که دیدند و شنیدند و سکوت کردند و گفتند ما بیطرفیم! لعنت بر آنها که افسار اسب شما را گرفتند و لگام زدند و اسبتان را زین کردند که شما سوار بشوید. لعنت بر آنها که به کار آنها راضی بودند و اعتراض نکردند بر همه شما یکجا لعنت. چون همه شما با هم همکاری کردید تا حسین کشته شد! نه فقط آن کسانی که شمشیر را به پیکر حسین زد، همه شما دستتان را روی قبضه شمشیر بردید. امام(ره) سال 1342 گفت خطر متوجه اسلام کمتر از بنیامیه نیست و اعلام کرد که نوحهخوانها و سرایندگان اشعار مذهبی در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای کربلا و امام حسین(ع) شروع کنند و به مصیبتهایی بیایند که یزیدیان امروز به اسلام وارد کردند، به فیضیه حمله کردند، علیه دین، علیه شیعه شمشیر کشیدند این ذکر مصیبتها بشود. آن وقت 13 خرداد که عاشورا بود راهپیمایی بزرگی به اسم حسین(ع) در همین بازار تهران راه افتاد شعارها سیاسی شد و جریانهای هزار هزار نفر و کمکم دهها هزار نفر آمدند. اعلامیههای امام(ره) را بین مردم پخش کردند حکومت گفت که تعزیه حسین گرفتید یا میخواهید شورش کنید؟ خب جوابشان این بود که تعزیه حسین و شورش علیه یزید اینها با هم است تفکیک نمیشود. نمیتوانیم بگوییم درود بر حسین، ولی نگوییم مرگ بر یزید! این دوتا از هم جدا نمیشود. یک تعبیری از خود سیدالشهداء(ع) هست که ایشان فرمودند مسلمانان و مؤمنین دو جور هستند یک عده آنها درودها را میگویند، یعنی ولایت و توّلی دارند ولی تبرّی ندارند. یعنی میگویند درود بر حسین و درود بر آدمهای خوب، اما نمیگویند مرگ بر آن طرف. فقط اهل درود هستند. اهل مرگ نیستند. نمیگویند مرگ بر تو. میگویند درود بر این، درود بر این. خب او چی؟ هیچی دیگر! فعلاً فقط درود بر تو! درود بر ابراهیم اما نمیگوید مرگ بر نمرود. درود بر موسی، اما نمیگوید مرگ بر فرعون برای این که برایش خطر دارد. درود بر حسین میگوید ولی لعنت بر یزید و مرگ بر یزید نمیگوید. فرمودند این ایمان صوری و قلابی است. چون برایت نه ضرری دارد نه خطری دارد. آن هم اگر خطر داشته باشد همان را هم دیگر نمیگویید. امام(ره) گفت که هیئتها و دستههای سوگواری، نگذارند که حکومت امام حسین(ع) و عاشورا را برای خودش کند و تحریف کند، و آنجا بود که شعار جمعیت عزادار امام حسین(ع) 15 خرداد، اول شعار حسین حسین یاحسین بود، و در کنارش شد یا مرگ یا خمینی، و بعد مرگ بر شاه شد. شعار مرگ بر شاه کنار حسین حسین. حکومت قبلش رفت یک عده از این آخوندها و منبریهای وعاظ سراغ آنها گفتند ما به شما پول میدهیم، شما بیایید روز محرم و عاشورا منبر بروید و یا شاه را دعا کنید یا اگر دعا هم نمیکنید یک جوری حرف بزنید که هیچ بوی سیاسی ندهد. بعضی از آخوندها و مداحها بودند که اینها از شاه پول گرفتند و این کارها را کردند. ما آن زمان آخوند و مداح داشتیم که به امام فحش دادند و گفتند خمینی منحرف است! گفتند این سیاسی است و دارد دین را منحرف میکند! اما یک عده زیادی از مداحها و وعاظ هم قبول نکردند. البته خیلی از آنها قبول نکردند با حکومت همکاری کنند اما درگیر هم نمیشدند میترسیدند تماشاچی شده بودند یک اقلیتی بودند که اول کنار امام(ره) ایستادند و جمعیت آمد محرم – صفر سال 1343 ، مأمورها وسط هیئتها مراقب بودند که کدام هیئت، کدام منبر، کدام مداح، کار سیاسی علیه شاه میکند میبینند منبرها میرود سراغ این که دارد شخصیتهای آن موقع را تحلیل میکند شخصیتهای این موقع را تحلیل میکند! چون بعضیها میگویند ما با حرمله همان موقع مشکل داریم! خب حرمله آن موقع که الآن نیست، مرگ بر همان یزید. خب آن یزید که الآن نیست. الآن گفتن مرگ بر یزید که خطر ندارد، اگر جرأت داشتی آن موقع بگو لعنت بر یزید! تا تکهتکهات کنند الآن اگر جرأت داری بگو تا نتیجهاش را ببینی. اینها میگفتند ما با همان یزید و حرمله و عمرسعد و شمر آن موقع کار داریم! خب اینها که الآن هستند و در آن خط هستند دارند همان کارها را میکنند با اینها کار نداری؟ نه.
خب جلسه را جمعبندی کنم. من یک روش جمعبندی بلد هستم الآن به شما یاد میدهم!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی